💖نجات عشق💖 ❄پارت1❄

MOLTYMOOS · 18:30 1399/11/11

💍بچه ها بزنید ادامه مطلب لطفا💍

از زبان مرینت: وقتی که داشتم با لوکابستنی میخوردیم🍦

بهم گفت: میخوای ببینی آهنگه جدیدم چیه؟😉

گفتم:آره😊

(آهنگ میراکس بدون کلام رو داشت با گیتار میزد)

بعد یهو لوکا آهنگش رو متوقف کرد.😮

لوکا فقط داشت به آدرین نگاه میکرد.

بهش گفتم: لوکا چیشده؟😕

گفت:خودت بیین😶.  

منم به آدرین نگاه کردم😲

کاگامی و آدرین همدیگه رو داشتن ب،و،س میکردن.

از اونجا بلند شدم اشک توی چشمام جمع شده بود و نمیدونستم این لحظه رو تحمل کنم😖 

بغضم ترکید و گریه کنان از اونجا دور شدم😭🏃

از زبان لوکا:خیلی دلم برای مرینت سوخت. بستنیم رو کنار گذاشتم و تا خواستم برم دنبالش الیا 

جلومو گرفت و گفت:بهتر یکم تنها باشه.😔

وقتی که یکم گذشت بارون شروع به باریدن کرد☔

همه بستنی خوردنمون رو کنار گذاشتیم و سریع رفتیم به خونمون🏨

از زبان مرینت: بارون شروع به باریدن کرده بود و منم چتر نداشتم.

خیلی سردم بود و سردرد هم داشتم(بخاطر اینکه کاگامی و آدرین همرو بوسیدن و اون تصویر 

همش توی ذهنش تکرار میشد دچار سردرد شده بود) 

ولی اصلن اهمیت نمیدادم و هی اشک میریختم😭

تیکی اومد بیرون و گفت: مرینت آروم باش😟 انقدر به خودت فشار نیار باعث میشه که هاک ماث 

آکوماتیز کنتت😧 وای...چقدر سرده اینجا..

گفتم: نه تیکی نمیتونم فراموشش کنم😭 اون بوسه حال بهم زن بیشتر داره بهم خشم وارد 

میکنه😖

از زبان هاک ماث: آه خشم دختری رو حس میکنم که عشقش رو از دست داده😼

چه تومع ی خوبی برای آکومام.

(تبدیل پروانه به آکوما و گفتن دیالوگ همیشگیش)

از زبان مرینت: خشمم داشت بیشتر میشد یهو دیدم یه آکوما داره نزدیکم میشه ترسیدم ولی دیگه 

دیر شد آکوما رفت توی روبانم.آخرین چیز که قبل از رفتن آکوما توی روبانم شنیدم صدای تیکی 

بود🐞

بعد از اون فقط صدای هاک ماث رو شنیدم.

_سلام کراکر باگ 😈 من هاک ماثم بهت قدرت آتیش رو میدمولی باید در عوض ......

گفتم: باشه هاک ماث معامله قبوله.

ادامه در پارت بعد

(بچه ها این داستان از قسمت آخر لیدی باگ فصل سوم شروع شده)