داستان لیدی تایمر p3

ladynovir · 07:16 1399/11/11

  

برای خوندن رمان به ادامه مطلب مراجعه کنید

پارت سوم🐞🐾

نادیا شماک: وای نه قهرمان هامون ناپدید شدن همراه قهرمان جدید! یعنی اونا کجا رفتن⁉️
لیدی باگ: چیشد ما کجا ایم؟ 

یه هو چشمم به کت افتاد که بی هوش بود. رفتم پیشش و با نگرانی گفتم: کت نوار... کتتتتتت
که اون دختر اومد جلوم. با گریه بهش گفتم: با کت نوار چیکار کردی؟ چرا بیدار نمیشه؟
جوابی نداد نمیتونستم تکون بخورم داشتم به حالت عادی برمیگشتم.اون دختر دستشو جلوم دراز کردو یه حرکتی با انگشتاش انجام داد دیگه به حالت عادی برگشتم. 
دختره: زود به کوآمیت غذا بده و تبدیل شو

لیدی باگ: تو باهاش چیکار کردی؟

دختر :توضیح میدم

تیکی یه نگاه به دختر میکنه
تیکی: باااااا.....ن...وووووو

دختر: تیکی صاحبتو اروم کن

تیکی : بله بانو

تیکی میره پیش مرینت .تیکی: مرینت اروم باش یه تیکه ماکارونم بده من بخورم بهش اعتماد کن

مرینت باچشم های پر از اشک به تیکی نگاه میکنه و میگه : باشه

و بعد تبدیل میشه و میگه حالا ازت توضیح میخوام چه بلایی سر گربه اومده؟

دختر دستشو بالا میاره و هم زمان کت نویر بالا میره و بعد دختر یک بشکن میزنه وگربه ی سیاه روی پاهاش وایمیسته

دختر: چیزیش نیست فقط برات زمان خریدم

کت نوار چشماشو باز میکنه و میگه : بانوی من، ما کجا ایم؟

لیدی باگ میپره بقل گربه و میگه حالت خوبه؟

کت نوار:اره بانوی من

لیدی باگ از بقل کت میاد بیرون و رو به دختر میکنه و میگه تو کی هستی ؟ باما چیکار داری؟

دختر : لیدی باگ تو منو احضار کردی. چون بالاخره تونستی جملمو رمز گوشایی کنی 

لیدی باگ: یعنی ملک...

دختر : اره همون و الان برای کمک اینجام و کت نویر رو خواب کردم تا هویتت و نفهمه تا دوباره شارژ بشی

لیدی باگ: خب تو میخای چجوری به ما کمک کنی؟
دختر: همون طور که خودتونم میدونین باید دنبال معجزه گر برید ولی برای زندگی عادیتون نمیتونید خب بنده اینجا حضور دارم تا بتونم این مشکلتونو حل کنم

کت نویر: یعنی مثل غول چراغ جادو ارزو براورده میکنی؟

لیدی باگ: 😑

دختر:😑

کت نویر: باشه باشه نخورینم فهمیدم شوخی به جایی نبود😅

دختر : به هرحال من هویت هردوتونو میدونم و اسمم لیدی تایمره

لیدی باگ : ولی چجوری میخوایی کمک کنی که هم تو حالت قهرمانی حضور داشته باشیم هم حالت عادی

دختر: دقیقا نکته همین جاست زمان دست منه من شما رو پی معجزه گر میفرستم ولی کاری میکنم که اطرافیان شما جوری حس کنن که شما اونجا هم حضور دارین

کت نوار: و اگه ارباب شرارت هم به پاریس حمله کنه تو میتونی اونو متوقف کنی؟

دختر: اون که میشه ولی اینکارو نمیکنم اگه اتفاق مهمی بیوفته خودتون باید برگردید یعنی من برتون میگردونم ولی تا جایی که میتونم اجازه نمیدم کسی شرور بشه

لیدی باگ: و تو میخوایی مارو کجا بفرستی و کی؟

لیدی تایمر: تو چندین بعد مختلف میفرستمتون و ممکنه چند شبانه روز و پیش هم باشین به همین دلیل من به کوامی هاتونو افزایش قدرت میدم چیزی هم لازم نیست ببرید به موقع اش خودم کمکتون میکنم

لید باگ: خب نگفتی کی میخای مارو بفرستی ؟

لیدی تایمر: من خودم معجون های افزایش قدرت و براتون میارم الانم دیگه باید برگردین 

لیدی باگ : باشه منتظرت هستیم

و با یه حرکت لیدی باگ و گربه برگشتن سرجای اولشون.لیدی باگ یه نگاهی به گربه کرد

قیافه گربه:😻

لید باگ:گربه چته؟

کت نوار: هیچی فقط خیلی خوشحالم قراره بیشتر باهم وقت بگذرونیم

لیدی باگ : نخیرم فقط قراره چندتا ماموریت بیشتر باهم بریم. دیگه باید برگردیم بعدا میبینمت

کت نوار : لحظه شماری میکنم بانوی من